۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

انواع فحش در شغل هاي مختلف!!

يک وکيل مجلس اين طور فحش مي‌دهد:احمق بي‌قانون، کودن، بي اعتبارنامه، تو از مصونيت اخلاقي خود سوء استفاده کرده‌اي. بدترکيب، ‌قيافه کبود. ديگر اعتماد من از تو سلب شد. ديگر دوستي من و تو وخيم گرديد. مرده‌شور آن صداي زنگوله مانندت را ببرد. يک جلسه ديگر اگر جلوي چشمم بيايي استيضاحت مي‌کنم!

خانم يک افسر اين طور فحاشي مي‌کند:زنيکه بي‌انضباط. اي توپ، اي مسلسل، شمشير توي فرق سرت بخورد، يابوي بي رکاب. آجر نظاميتوي سرت بخورد. الهي توي صف مرده‌ها بري!

يک کارمند اداره مي‌گويد: خفه شو، پرونده ناقص، دون اشل، الهي اسمت جزو مراسلات فوت شدگان به آن دنيا ارسال شود، الهيدر قبرستان براي هميشه بايگاني شوي، لامذهب، بي دين، مديرکل! الهي زير فشار مقررات قانون ريغتدربياد. الهي از اين دنيا اخراج بشي!

يک درشکه‌چي:تف برويت، کپي اوغلي. حيوون عليشاه، مگر اينجا طويله است؟ لامروت مثل خيابان سنگفرش مي‌ماند! والله مي‌زنمت، آهاي، بپا، خبردار ننه، آبجي، خواهر، آقا مي‌گيرم سوتت مي‌کنم که دو کورس اونطرف‌تر بيايي پايين، احمق،‌ زردنبو، رنگش مثل پهن مي‌ماند!
يک خياط:اي بي قواره، بد برش، بي آستر. وقيح پرروئه. به خدا چاک دهنت را مي‌دوزم. گوشهايت را قيچي مي‌کنم . مرده‌شور صورت آبله‌اي سوزن سوزنيت را ببره، در عالم رفاقت صد دفعه ترا پرو کردم اما باز هم ناصاف از آب درآمدي. خوبه، بسه ديگه، جلوي حرفهايت را درز بگير... باشه، باشه اين بود اجرت. بيست سانتيمتر دوستي من که حالا با دو ذرع و سه چارک قد،‌ قلب مرا بشکافي؟!

يک حاحي بازاري محتکر:دِهه... چک بي‌محل را تماشا کن. سفته سوخت شده را ببين. دلال مظلمه را بپا! مرديکه، پنجاه و سه پارچه آبادي که دارم توي سرت بخوره، الهي زير ماشين بيوک بري، خير نديده بي‌اعتبار. به خدا يک انبار خري! هيچ هم از خريتت کمتر نمي‌شه. تف تما مستاجرينم به ريش پدرت، درد و بلاي سرقفلي‌هام بخوره توي کاسه سرت. محتکر حماقت و لجاجت! برو حجره‌ات را تخته کن عمو.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

برای تبادل لینک با من سایت من را با نام فقط+18کیلیک کند لینک دهید بهد به من خبر بدید

New Page 3